آنچه از آلفرد آدلر آموختم

ما در آفرینش خودمان نقش داریم. ما قربانی تعارضات و غرایز نیستیم. ما محکوم به نیروهای زیستی و یا تجربیات کودکی بر زندگی و آینده خود نبوده و نیستیم. هر فرد بی همتا است و محیط اجتماعی و تعاملات شخصی به شخصیت ما شکل می دهند. اراده انسان می تواند سرنوشت او را در دست گیرد و بسازد. اگر این جملات برایتان جذاب است، باید بگویم که این ها آنچه از آلفرد آدلر آموختم . آلفرد آدلر که رویکرد خود را روانشناسی فردنگر نامید، می تواند الگو و سرمشق خوبی برای یادگیری و آموختن باشد. زندگی و نظریات او که با تکیه بر فرد شکل گرفته و اراده انسانی در آن مستتر است، می تواند برای ما بسیار سودمند باشد. من آلفرد آدلر را دوست دارم به خاطر جملاتی که خواندید و به خاطر آنچه در ادامه در آرامگ خواهید خواند.

آنچه از آلفرد آدلر آموختم

آلفرد آدلر کیست ؟

آلفرد آدلر کودکی سختی داشت و نظریه شخصیت او برگرفته از زندگی شخصی اوست و آنچه توانست بر آن غلبه کند . آدلر در کودکی به بیماری نرمی استخوان مبتلا بود. این بیماری امکان بازی با دیگر کودکان را از او گرفته بود. در سه سالگی برادرش را در تخت کناریش از دست داد و در سن چهارسالگی چیزی شبیه مرگ را تجربه کرد چراکه به ذات الریه مبتلا شده بود. مرگ و حسادت او به برادر بزرگترش (به خاطر بیمار بودن و ضعیف بودن جسم آدلر و در مقابل قوی بودن و جسم سالم برادرش) کودکی او را شکل داد تا زمانی که به طور اتفاقی شنید که دکترش به پدرش می گوید پسر شما از دست رفته است. از آن پس آدلر کوچک تصمیم گرفت به پزشکی بزرگ تبدیل شود.

آنچه از آلفرد آدلر آموختم

زندگی آدلر غلبه بر ضعف ها، شکستها و ناکامی ها بوده است. آدلر در برابر برادر و دوستان و کودکانی که می توانستند به راحتی بازی کنند و به فعالیت بپردازند، احساس حقارت می کرد. هر چند این حقارت سبب پیشرفت  او شد و بعدها حقارت را به عنوان مفهومی در نظریه خود به کار برد. آدلر تصمیم گرفت با اراده خود تلاش کرده و ضعف های خود را جبران کند. او دارای جثه کوچکی بود و هرگز جذابیت برادر و دیگر کودکان را نداشت. بیمار و ضعیف بود و در نظر دیگران فردی بی عرضه جلوه می کرد. همه این ها اما باعث نشد او از پا بنشیند.

تصمیم آدلر آن بود که با تلاش سخت می تواند این مسائل را جبران کند. او به بازی ها و ورزش ها ملحق شد. با شرکت در بازی های گروهی روحیه معاشرتی و اجتماعی بودن را در خود شکل داد. آرام آرام با کسب موفقیت ها دارای اعتماد به نفس مناسبی شد و احساس پذیرش اجتماعی کرد. معاشرت و اثرگذاری روابط اجتماعی بر شخصیت آدلر چیزی است که سبب رشد او شد و او این نکته را بعدها در نظریه خود به کار برد و بر آن تاکید کرد.

جادوی موسیقی موتزارت

هر چند آدلر را  شاگرد فروید بود و از نوفرویدی ها شناخته می شود اما او بارها نظریاتی مخالف فروید ارائه کرد. از جمله آنکه بر اهمیت گروه همسال بسیار تاکید کرد و انسان را قربانی وقایع کودکی و تعارضات نمی دانست. آن چیزی که سبب رشد او و غلبه بر ضعف ها و احساس حقارتش بود، معاشرت و گروه همسالان بود. بنابراین در نظریه اش بر این نکته تاکیدی ویژه داشت. ضعف ها و ناکامی ها در زندگی آدلر نه تنها به عاملی برای شکست او تبدیل نشدند، بلکه همچون تلنگر و نیرویی او را به پیش بردند.

آلفرد آدلر در دوران تحصیل

آدلر دانش آموزی متوسط بود و معلمان از او ناراضی بودند. یکی از معلمان به او توصیه کرد که فرزند شما به هیچ دردی نمی خورد و به پدرش گفت او را به پیش یک کفاش ببرد تا به کار در کفاشی بپردازد. آدلر کوچک ترسید و این احساس را وحشتناک توصیف کرد. او پس از این با تلاش فراوان توانست از شاگردی متوسط به شاگرد اول کلاس خود برسد و نمرات بسیار خوبی کسب کند.

آدلر پس از آن در دانشگاه وین در رشته پزشکی به تحصیل پرداخت و در عصب شناسی و روانپزشکی تخصص گرفت و با فروید آشنا شد تا به یکی از بزرگترین نظریه پردازان شخصیت تبدیل شود. آدلر معتقد بود احساس حقارت همیشه به عنوان نیروی برانگیزنده در رفتار وجود دارند. او نوشت و اعتقاد داشت که انسان یعنی حقیر بودن و بنابراین چون این احساس در همه انسانها مشترک است، بنابراین ویژگی نابهنجاری نیست.

آدلر احساس حقارت را منبع تلاش های انسان می دانست و باور داشت جبران کردن حقارت ها با تلاش های ما و چیره شدن بر تحقیر شدن ها اتفاق می افتد و بنابراین جبران سبب رشد و رسیدن انسان ها به مراتب بالاتر می شود. شاید مثالی برای جبران ضعف ها و احساس حقارت در انسان ها افراد معلول باشند که با وجود معلولیت خود برای جبران کردن ضعف هایشان تلاش می کنند و در مسابقات ورزشی مدال کسب می کنند.

آنچه از آلفرد آدلر در زندگی آموختم

آدلر به احساس حقارت به عنوان نیرویی برانگیزاننده نگاه می کرد. چیزی که در سراسر زندگی  او مشخص بود. آدلر همچنین مفهوم تلاش برای برتری را ارائه کرد. این مفهوم به انگیزه ای برای کمال اشاره دارد. آدلر باور داشت انسان ها برای کسب برتری تلاش می کنند. آنها می خواهند کامل شده و به صورت یکپارچه دربیایند. این مفهوم نگاهی به سمت آینده دارد. نظریه آدلر گستره وسیعی دارد اما همواره تصویری امیدوارکننده و مثبت از ماهیت انسان ارائه می دهد. آدلر باور داشت ما می توانیم به سرنوشت خود شکل دهیم و معمار و سازنده آن باشیم. او به جبران ضعف ها و کاستی ها و تلاش برای کمال باور داشت.

او به اراده آزاد انسان برای ساخت شخصیت و زندگی بهتر که تحت سلطه رویدادهای کودکی و تعارضات نبود، باور داشت. از آدلر می توان امیدواری و تلاش برای رشد و کمال را در سراسر زندگی را آموخت. آن چیزی که امیدوارانه در زندگی او متجلی بود نقش اراده انسانی بر رویدادهای زندگی بود. از او می توان آموخت که با وجود سختی های بیشمار و کاستی های جسمانی و دیگر ضعف ها می توان نگاهی امیدوارانه به آینده داشت. چرا که این نکات در نهایت می توانند به عنوان نیرویی پیش برنده و سوختی برای رسیدن به موفقیت کاربرد داشته باشند.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

Araderma instagram      araderma telegram      araderma aparat

منبع : فروشگاه تجهیزات پزشکی آرادرما

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    منو اصلی